چنانچه شکایت بر اساس قواعد قانون نظارت بر رفتار قضات باشد این موع تخلف بوده و قاضی به مجازات اداری محکوم می شود. چنانچه شکایت بر اساس قواعد قانون مجازات اسلامی باشد این موضوع جرم بوده و قاضی به مجازات کیفری محکوم می شود. برای شکایت انتظامی می بایست به دادسرای انتظامی قضات مراجعه نمایید و برای شکایت از وقوع جرم می بایست به دادسرای کارکنان دولت مراجعه نمایید. مطابق قانون دادیار و بازپرس تحت نظر دادستان اقدام به انجام امور قانونی محوله می نمایند و در صورتی که تخلفی را مرتکب شوند می تواند اقدام به اعلام تخلف آنان نماید.
جالب است بدانید که در صورت استنکاف دادستان و یا معاون دادستان (سرپرست مجتمع) از اعلام تخلف دادیار و بازپرس امکان شکایت از ایشان نیز مقدور می باشد.
مواردی که در خصوص شکایت از دادیار می بایست مد نظر قرار دهید عبارت است از
در ذیل نمونه ای شکایت از دادیار برای علاقه مندان از سوی موسسه حقوقی دادآوران نستوه به اشتراک گذاشته می شود. همچنین در صورت نیاز به اخذ مشاوره تخصصی می توانید با وکیل شکایت از قاضی مشاوره اخذ نمایید.
شاکی:...
مشتکیعنه: آقای... دادیار شعبه... دادسرای عمومی و انقلاب...
وکیل: سید علی میررجبی به آدرس تهران پاسداران بوستان دوم ابتدای گیلان پلاک 46 طبقه سوم جنوبی به شماره همراه 09127060290
مستندات: استشهادیه شهود، تصویر اوراق پرونده، گزارش مورخ...، لایحه مشتکیعنه مورخ...، اخطاریه مورخ... شعبه... دادیاری، شکوائیه مورخ...، اظهارات آقای... مورخ...، پرونده کلاسه... و کلاسه بایگانی... شعبه... بازپرسی دادسرای کارکنان دولت
دادستان محترم دادسرای انتظامی قضات
احتراماً به وکالت از آقای...، شاکی انتظامی، توضیحات ذیل به استحضار عالی میرسد:
موکل در مورخه...، وقتی به قصد مطالعه پرونده کلاسه... در دفتر شعبه... دادیاری شهرستان... حضور یافتند (دفاتر شعبه... و... دادیاری در یک اتاق قرار دارد ).
در همین حین ارباب رجوعی وارد اتاق شده و از برخورد دادیار شعب... (مشتکیعنه) گِلایه نمود و اظهار داشتند به مراجع بالاتر در این خصوص شکایت و... ، خواهند برد، موکل نیز فارغ از هرگونه پیشفرض و سوءنیتی، اظهار داشتند، در کل رفتار تند و ناراحتکننده زیبنده مقام محترم قضائی نبوده و در حادثهایی مشابه در منطقه...، این امر موجب زدوخورد بین قاضی و اربابرجوع شده است.
در این هنگام ناگهان مدیر دفتر شعبه... با برخوردی تند و آشفته اظهار داشتند؛ شما (موکل) به مقام قضائی توهین نمودی و باید مراتب را صورتجلسه کنم و پیش دادستان برویم و... ، پس از حضور نزد دادستان حقیقت امر را توضیح داده و اظهار داشتند برداشت و استنباط مدیر محترم آن نبود که موکل بیان داشتهاند، دادستان محترم نیز اظهار داشت خوب چیزی نبوده و بفرمائید.
اما در این هنگام مدیر دفتر محترم موکل را به اتاق شعبه... دادیاری برده و نزد دادیار مشتکیعنه حاضر نمودند ، بدون اینکه موکل تاکنون ایشان را دیده باشند و یا نزد ایشان پروندهایی داشته باشند؛ به ناگاه ایشان با لحنی بسیار تند و نامناسب دستور دادند، سربازانی وارد اتاق شدند (سربازان وظیفه آقایان...،... و...) و موبایل موکل را از ایشان اخذ و خود دادیار آن را نزد خویش نگه داشتند، سپس دستور بازرسی بدنی و تفتیش موکل و کیف کار ایشان را به سربازان دادند. که آنها نیز این کار را حَسب دستور ایشان انجام دادند، سپس نامبرده شفاهاً به سرباز وظیفه آقای... دستور دادند موکل را دستبند زده و به بازداشتگاه منتقل نمایند، علیرغم اصرار موکل مبنی بر ملاقات با دادستان، ایشان قبول ننموده و اصرار بر انتقال موکل به بازداشتگاه نمودند، و سرباز یادشده با دستبند زدن موکل، ایشان را از راهروی دادگستری و جلوی مردم و اربابرجوع، کیف به دست، به بازداشتگاه منتقل نمودند، موکل تا ساعت 11.30 بلاتکلیف و بدون تلفن همراه و... ، در بازداشت بودهاند (یقیناً همه مراتب در فیلم دوربینهای مداربسته دادگستری به تاریخ یادشده موجود و مضبوط بوده و مُصدِق عرایض است) .
در نهایت خود ایشان با دستور به مدیر دفتر خود ( آقای...) اظهار داشت، اتفاقات دفتر را به شکلی که ایشان میگویند صورتجلسه نمایند، ایشان (مدیر دفتر) نیز مراتب را صورتجلسه و امضاء نمودند و منشی دیگر حاضر در اتاق جناب آقای... نیز به اِکراه با معذورات عالم همکاری، آن را امضاء نمودند (که همه مراتب قابلبررسی و تحقیق است) .
پس از گذشت مدت دو و نیم ساعت از بازداشت موکل، شکایت شخص دادیار محترم با موضوع توهین و تهدید به ضرب عمدی !!!!! با فیش واریزی هزینه دادرسی علیالظاهر به خط مدیر دفتر، توسط دادستان محترم به شعبه... دادیاری ارجاع و تحت کلاسه ... ثبت گردید و دادیار محترم شعبه... فوراً دستور فرمودند تا موکل را از بازداشتگاه خارج، و نزد ایشان حاضر نمایند، دادیار محترم رسیدگیکننده، بنده پس از استماع اظهارات موکل اقدام به آزادی ایشان نمودند.
سربازان مذکور، دادستان فهیم شهرستان...، دادیار معزز شعبه... دادسرای شهرستان... و سایر کارمندان ازجمله آقای... (مدیر اجرای احکام کیفری) آقای...، مسئول کپی دادگستری و...، در جریان تمام وقایع، قرار گرفتند (که در این خصوص استشهادیهایی کامل تحریر که به امضاء همه شهود و ناظرین واقعه رسیده و پیوست است).
متعاقب این امر شکایتی از سوی موکل طرح که به شعبه... بازپرسی دادسرای کارکنان دولت ارجاع شده و با این استدلال که توقیف متهمین در مواردی که مقام قضایی ناظر وقوع جرم باشد پذیرفته بوده و رویه قضایی آن دادسرا این عمل را مجرمانه نمیداند، حالآنکه در پرونده حاضر اولاً جرمی در حضور دادیار محترم واقع نگردیده و ثانیاً ایشان به عنوان شاکی خصوصی اقدام به طرح شکایت نمودهاند.
مطابق ماده 64 آیین دادرسی کیفری جهات شروع تعقیب محدود و مشخص گردیده است که در ما نحن فیه علیرغم عدم اعتقاد دادستان به آغاز تعقیب، دادیار محترم (شاکی پرونده) خودسرانه دستور بازداشت موکل را صادر نموده و پس از گذشت دو و نیم ساعت اقدام به طرح شکایت کیفری علیه موکل نمودند؛ خلاصه اینکه شاکی خصوصی راساً اقدام به بازداشت مشتکیعنه نموده است. چنانچه گزارش مدیر دفتر را از جمله جهات آغاز تعقیب بدانیم، این گزارش میبایست به دادستان ارائه و درصورتیکه به دادیار مشتکیعنه ارجاع میشد اقدام به رسیدگی مینمودند.
مطابق مواد 55 و 137 قانون آیین دادرسی کیفری تفتیش و بازرسی اشخاص و اشیا جز در موارد جرم مشهود، محتاج دستور موردی و مستدل مقام قضایی است، حالآنکه در این پرونده مقام قضایی در مقام شاکی خصوصی و بدون وقوع جرم مشهود (توجه به تعریف جرم مشهود مندرج در ماده 45 آن قانون که وقوع جرم در حضور بازپرس، دادستان و یا ضابطین را ملاک قرار داده، نه مدیران دفاتر) اقدام به تفتیش و بازرسی موکل و کیف ایشان نمودهاند که صرفنظر از دلیل پیشگفته فاقد هرگونه توجیه جز تحقیر موکل بوده است.
مطابق ماده 180 قانون آییدادرسی کیفری، موارد جلب بدون ارسال احضاریه مشخص شده است، حالآنکه در پرونده موضوع شکایت هیچیک از موارد مذکور صادق نبوده و دادیار محترم بدون اینکه اقدام به تعقیب شکایت خویش نمایند راسا موکل را توقیف و روانه بازداشتگاه مینمایند.
صرفنظر از اینکه مجموعه اقدامات فوق و غرض ورزیهای صورت گرفته برخلاف شأن قضایی است، لایحه مورخ... خطاب به شعبه... دادیاری دور از شأن یک مقام قضایی بوده و ایضاً عدم استرداد اوراق مربوط به اظهارات شاکی نیز مصداق دیگری از همین مفهوم است.
علی ایحال با توجه به توضیحات فوق، تعقیب انتظامی مشتکیعنه مورد استدعاست.
با تجدید احترام