انتقال مال غیر که به موجب قانون در حکم کلاهبرداری است می تواند به موجب شکایت از انتقال دهنده و انتقال گیرنده صورت پذیرد.
مواردی که در لایحه تجددینظر خواهی انتقال مال غیر (کلاهبرداری) می بایست مد نظر قرار گیرد عبارت است از
شما عزیزان می توانید در صورت نیاز به وکیل متخصص در جرایم انتقال مال غیر و یا کلاهبرداری با موسسه حقوقی دادآوران نستوه از طریق شماره تلفن های اعلامی در ارتباط باشید.
ریاست ارجمند و قضات عالیقدر دادگاه تجدیدنظر استان تهران دامة توفیقاتهم
ضمن تجدیدنظرخواهی در مورد دادنامه شماره... صادره از شعبه... دادگاه کیفری تهران، نکات ذیل به عنوان دلایل و مستندات جهت نقض رأی معروض میگردد:
1- شرکت... مالک پلاک ثبتی... واقع در تهران... طبق مبایعهنامه شماره... مورخ... تعداد ده دستگاه آپارتمان با موقعیت اداری و 21 واحد تجاری را به موکل... واگذار مینماید (پیوست 1) .
2- طبق متمم قرارداد شماره... مورخ... منعقده فیمابین موکل و شرکت عمران... (پیوست 2)، موکل تمامی 21 واحد تجاری خریداری شده از شرکت... را به شرکت مزبور واگذار و شرکت توسعه... نیز در ذیل آن، مراتب واگذاری را مورد تأیید قرار داده است.
3- متعاقباً شرکت عمران... نیز طی صلحنامه مورخ... تعداد 21 واحد تجاری مزبور را به شرکت توسعه... واگذار (پیوست 3) و شرکت اخیرالذکر نیز واحدهای خریداری شده را به فردی به نام آقای... واگذار نموده است.
4- در تاریخ... آقای... طی اظهارنامه شماره... مورخ... که در تاریخ... ابلاغ گردیده است (پیوست 4)، به موکل اعلام مینماید که : «...به موجب مبایعهنامههای انعقادی، تعداد 3 دستگاه آپارتمان مسکونی و 4 باب مغازه جزء پلاک ثبتی... و به نشانی: تهران... طبقه دوم و همکف را از آقای... خریداری و ثمن معامله را به صورت کلی تسویه حساب نمودهام و معاملات انجامی قانونی پیرو مبایعهنامههای سابق و تنفیذ آقایان... منعقد گردیده است و 3 واحد آپارتمان و 4 باب مغازه تحویل اینجانب گردیده است. با عنایت به اینکه نامبردگان از ورود قانونی اینجانب به مورد معاملههای مذکور که تماماً طی صورتجلسات و مبایعهنامههای منعقده تحویل اینجانب گردیده و فعلاً 2 واحد از مورد معاملات (واحدهای N201 و N204) در ید و تسلط و تصرف مالکانه اینجانب است، متأسفانه علیرغم تحویل سابق، فروشندگان از ورود اینجانب به الباقی مورد معاملات ممانعت به عمل میآورید و تا به حال سند انتقال رسمی را به اینجانب منتقل ننمودهاید، لذا با ارسال این اظهارنامه ابلاغ میگردد ظرف مدت 10 روز از تاریخ ابلاغ این اظهارنامه مقدمات و تمهیدات لازمه جهت تنظیم سند را آماده نموده و موانع ممانعت از ورود قانونی را رفع نمایید، در غیر این صورت ضامن کلیه خسارات بوده و در مراجع کیفری و حقوقی طرح شکایت خواهم نمود.». لازم به توضیح است که چون آقای... در تاریخ... فوت نموده است (پیوست 5)، لذا مخاطب اظهارنامه مزبور علاوه بر موکل، آقای... فرزند... نیز است.
5- آقای... در تاریخ... با تقدیم شکوائیه به دادسرای ناحیه... مدعی میگردد که حسب مبایعهنامههای پیوست، مالک 4 باب مغازه و 3 دستگاه آپارتمان اداری در مجتمع... است و در تبیین شکایت خود اعلام نموده است که املاک مذکور از سوی موکل به آقای... و سپس از سوی آقای... به آقای... و متعاقباً از سوی آقای... به وی منتقل گردیده است.
6- مجدداً در تاریخ... با تقدیم شکوائیه دیگری به دادسرای ناحیه... مدعی میگردد که حسب مبایعهنامههای پیوست، مالک 6 باب مغازه دیگر در مجتمع... است و در تبیین شکایت جدید نیز اعلام مینماید که املاک مذکور از سوی آقای... به آقای... و سپس از سوی آقای... به آقای... و متعاقباً از سوی آقای... به وی منتقل گردیده است که با این وصف جمع ادعای نامبرده تا تاریخ مذکور 10 واحد تجاری و 3 واحد اداری بوده است.
7- در فروردین ماه سال... با تقدیم دادخواستی که به شعبه... دادگاه عمومی حقوقی تهران ارجاع میگردد، ضمن پیوست نمودن مبایعهنامههایی، مدعی مالکیت یک دستگاه آپارتمان به شماره 203N در همین مجتمع... میگردد.
8- مجدداً در همان سال 93 با تقدیم دادخواست دیگری به شعبه... دادگاه عمومی حقوقی تهران ارجاع میگردد، ضمن پیوست نمودن مبایعهنامههایی، مدعی مالکیت دو دستگاه آپارتمان به شمارههای 202N و 205S در همین مجتمع... میگردد.
9- مجدداً در همان سال... با تقدیم دادخواست دیگری که به شعبه... دادگاه عمومی حقوقی تهران ارجاع میگردد، ضمن پیوست نمودن مبایعهنامههایی، مدعی مالکیت یک دستگاه آپارتمان دیگر به شماره 201 در همین مجتمع... میگردد.
10- علاوه از موارد فوقالذکر، مجدداً در همان سال... با تقدیم دادخواستی که به شعبه... دادگاه عمومی حقوقی تهران ارجاع گردیده است، ضمن پیوست نمودن مبایعهنامههایی، مدعی مالکیت دو دستگاه آپارتمان دیگر به شمارههای 204N و 204S میگردد . یعنی مجموع واحدهای مورد ادعای مشارالیه تا پایان سال...، ده واحد تجاری و 6 واحد اداری میگردد !!!
11- مجدداً در سال... با تقدیم دادخواست دیگری که به شعبه... دادگاه عمومی حقوقی تهران ارجاع گردیده است، ضمن پیوست نمودن مبایعهنامههایی، مدعی مالکیت 3 باب مغازه جدید میگردد و در همه دادخواستهای تقدیمی و در تبیین مالکیت خود اعلام نموده است که املاک مذکور از سوی آقای... به آقای... و سپس از سوی آقای... به آقای... و متعاقباً از سوی آقای... به وی منتقل گردیده است که در بخش دوم این لایحه دلایل مجعول بودن مدارک و نوشتههای ارائه شده از سوی آقای... به استحضار خواهد رسید.
1- آقای... با ارائه یک نوشته تایپی که تاریخ آن... و با دست نوشته شده است (پیوست 6) و در ذیل آن امضاء آقای... به عنوان خریدار و آقای... به عنوان فروشنده و موکل به عنوان شاهد است، ادعا نموده است که به موجب نوشته مزبور ده واحد تجاری از پروژه... توسط آقای... به... فروخته شده و موکل که مالک واحدهای مزبور بوده، این واگذاری را به عنوان شاهد تأیید نموده.
در پاسخ به این ادعای واهی مشارالیه به عرض میرساند: اولاً- هیچگونه مبایعهنامهای بین موکل و آقای... ارائه نگردیده و وجود خارجی ندارد.
ثانیاً- با وصف مراتب معروضه حال که موکل مالک بوده، چرا به عنوان شاهد و نه به عنوان فروشنده، ذیل آن را امضاء نموده ؟!
ثالثاً- آقای... با ارائه یک مبایعهنامه تایپی که تاریخ آن همان تاریخ... و با دست نوشته شده است و فروشنده آقای... و خریدار آقای... و موکل به عنوان شاهد ذیل آن را امضاء نموده (پیوست 7) و مورد معامله در خصوص 4 باب مغازه به شمارههای 18-17-16-15 است که این شمارهها در نوشته بالا نیز قید شده است؛ حال جای این سؤال باقی است که اگر این چهار باب مغازه به موجب نوشته فوقالذکر از سوی آقای... به... واگذار شده بوده است، چه ضرورتی به تنظیم مبایعهنامه دیگری و با همان تاریخ بوده است؟!!!
رابعاً- مشارالیه یک مبایعهنامه تایپی دیگر که تاریخ آن همان تاریخ... و با دست نوشته شده است ارائه نموده که به زعم وی آقای... فروشنده و آقای... خریدار و موکل به عنوان شاهد ذیل آن را امضاء نمودهاند (پیوست8) و مورد معامله در خصوص 6 باب مغازه به شمارههای 13-8-7-6-5-1 است که این شمارهها در نوشته فوقالذکر (پیوست 6) قید شده است و در نتیجه و همانطور که به عرض رسید، اگر این 6 باب مغازه نیز مثل 4 باب مغازه دیگر و به موجب نوشته فوقالذکر از سوی آقای... به... واگذار شده بوده، چه ضرورتی به تنظیم مبایعهنامه موصوف و با همان تاریخ بوده است ؟!!
نظر به مراتب فوق و همانطور که آن قضات عالیقدر ملاحظه میفرمایند، اساساً استبعاد عقلی دارد که بپذیریم موکل در یک روز یعنی در تاریخ... با مراجعه به شرکت... که یک شرکت دولتی است اقدام به تنظیم مبایعهنامهای نموده باشد (پیوست 1) که حداقل یک نصف روز فقط تایپ آن طول میکشد و مجدداً در همان روز و در نقطه دیگری از تهران و طی صورتجلسه مورخ شده به تاریخ... (پیوست 6) با آقایان... و آگاه توافقنامهای را در خصوص واگذاری ده باب مغازه به آقای... امضاء نموده و مجدداً در همان روز و در نقطه دیگری از تهران، دو مبایعهنامه دیگر را که یکی مربوط به 4 باب مغازه و دیگری مربوط به 6 باب مغازه است و تاریخ هر دو تاریخ...است (پیوست 7 و 8) امضاء نموده باشند. اساساً وقتی که خریدار آقای...و فروشنده آقای...بوده است، چرا به جای دو مبایعهنامه، یک مبایعهنامه تنظیم نشده است؟!!
2- در خصوص ما به ازای فروش ده باب مغازه فوقالذکر یعنی ثمن معامله که به زعم آقای...، از ناحیه آقای... به آقای... واگذار گردیده و آقای... نیز آنها را به مشارالیه واگذار نموده است، هیچگونه وجهی رد و بدل نشده است زیرا در نوشته اول (پیوست 6) قید گردیده است: «... با تودیع ثمن معامله در قبال حسابهای فیمابین آقای... و آقای...، اقرار به تأدیه کل مبلغ به میزان سه میلیارد تومان محاسبه و منظور گردید و تهاتر شد...» و در مبایعهنامه بعدی (پیوست 7) و در خصوص ثمن معامله 4 باب مغازه قید گردیده است: «...کل ثمن 4 باب مغازه فوق الاشاره این مبایعهنامه ، پیرو توافقنامه مورخ... از مطالبات آقای... از آقای... کسر و تهاتر میگردد...» و در مبایعهنامه دیگری (پیوست 8) و در قسمت مربوط به ثمن معامله 6 باب مغازه نیز قید گردیده است: «... کل ثمن 6 باب مغازه فوق الاشاره این مبایعهنامه، پیرو توافقنامه مورخ... از مطالبات آقای... از آقای... کسر و تهاتر میگردد...». یعنی در واقع آنچه مسلم و بلاتردید است اینکه: نحوه پرداخت ثمن معامله از سوی آقای... به اینجانب و از سوی آقای... به آقای... و از سوی آقای... به... و در قبال ادعای خرید مغازهها مشخص نیست و اساساً وجهی رد و بدل نشده است.
3- نامه ارائه شده از سوی آقای... (پیوست 9) کذب محض است و آقای... چنین درخواستی را از بنده نکرده است و حقیقت ندارد.
4- مبایعهنامه مورخ... (پیوست 10) که آقای... مدعی است یک دستگاه آپارتمان از مجتمع... را مستقیماً از آقای... خریده و موکل به عنوان شاهد ذیل آن را امضاء نمودهام مبتنی بر واقعیت نیست و تـا زمانی که آقای... در قیـد حیات بودند، موکل آقای... را ندیده و نمیشناختند.
5- صورتمجلس تحویل 10 باب مغازه تجاری و 6 دستگاه آپارتمان مسکونی به آقای... که از ناحیه مشارالیه ارائه شده است (پیوست 11) مبتنی بر واقعیت نیست زیرا چگونه ممکن است امضاء تحویل گیرنده ملک در ذیل صورتجلسه مزبور نباشد و در حالیکه آقای... مدعی خرید مغازهها و آپارتمانها از آقای... است، موکل و آقای... در صورتمجلس مزبور اقرار نمودهاند که آقای... هیچگونه بدهی نسبت به آپارتمانهای خریداری شده خود ندارد و به صورت کلی تسویه حساب نموده است!!!
6- نامه ارائه شده از سوی... (پیوست 12) مبنی بر اینکه موکل نامبرده را به شرکت... و جهت انتقال ده باب مغازه به نام وی و یا هر شخص دیگری که معرفی نماید، معرفی کردهام، دروغ محض است زیرا شرکت مزبور که یک شرکت دولتی است دریافت چنین نامهای را تکذیب نموده است .
7- نامه ارائه شده از سوی... (پیوست 13) مبنی بر اینکه موکل نامبرده را به شرکت... و جهت انتقال یک دستگاه آپارتمان واقع در طبقه دوم واحد 210 جدید و S201 قدیم و به متراژ 108 مترمربع به نام وی دروغ محض است و شرکت... نیز دریافت چنین نامهای از سوی اینجانب را تکذیب نموده است.
8- دریافت هرگونه نامه از سوی آقای... و ازجمله نامه بدون تاریخ ارائه شده از سوی آقای... (پیوست 14) مبنی بر اینکه آقای... از موکل درخواست نموده است تا آقای... را به شرکت... و جهت انتقال ده باب مغازه به نام وی، معرفی نمایند، کذب محض است و موکل چنین نامهای را از آقای... دریافت ننموده و حقیقت ندارد و همانطور که به عرض رسید موکل تا زمانی که آقای... در قید حیات بودند، آقای... را ندیده و نمیشناختند.
9- نامه مورخ... ارائه شده از سوی آقای... (پیوست 15) مبنی بر اینکه موکل نامبرده را به شرکت...با مدیریت عاملی آقای... و جهت انتقال شش دستگاه آپارتمان در طبقه دوم مجتمع... و به شماره واحدهای 201 و 202 و 203 و 204N و 205 و 204S معرفی کردهاند، کذب محض است و آقای... مدیرعامل وقت شرکت... نیز دریافت چنین نامهای از موکل را تکذیب نموده است که در صورت لزوم استدعای استعلام از شرکت مزبور مورد تقاضاست.
10- همانطور که به عرض رسید در هیچ یک از مبایعهنامههای ادعایی آقای... اثری از نقلوانتقال وجوه که مثبت تاریخ وقوع عقد باشد مشاهده نگردیده و ثمن کلیه معاملات از طریق تهاتر نسبت به دیون نامشخص پرداخت گردیده و هیچ آثاری از پرداخت مشاهده نمیگردد. مشارالیه در اسناد مزور استنادی به این جهت به تهاتر متوسل شده است که در صورت اشاره به رد و بدل شدن وجوه با توجه به قانون مبارزه با پولشوئی میبایست نحوه پرداخت را مشخص مینمود که با توجه به عدم امکان جعل در سیستم بانکی، صوری بودن معاملات مذکور مشخص میگردید؛ ضمناً همانطور که به عرض رسید آقای... دعاوی و دادخواستهای متعددی را مستند به مبایعهنامههای متعددی مطرح نمودهاند که در همه آنها ثمن معامله تهاتر گردیده!!!
گویی نامبرده صرفاً با بدهکاران خویش معامله مینموده و در هیچ یک از معاملات مذکور اثری از پرداخت وجه وجود ندارد.
11- با ملاحظه صورتجلسات تایپی مورد ادعای آقای... مشخص میگردد که تمامی متن به صورت تایپ است، لیکن تاریخ آن به صورت دستی قید گردیده که علت این امر آن است که آقای... در زمان تنظیم اسناد مجعول و طرح شکایت، از تاریخ مبایعهنامه فیمابین موکل و شرکت...، مطلع نبوده است و به همین دلیل صورتجلسات مذکور را بدون تاریخ ارائه نموده و پس از آنکه فتوکپی مبایعهنامه و تقسیمنامه توسط شرکت... به دادسرا ارائه میگردد، نامبرده ضمن اطلاع از تاریخ دقیق مبایعهنامه و تقسیمنامه همان تاریخ را به صورت دستنویس به اسناد مذکور ضمیمه نموده است.
آقای... در دادخواستهای تقدیمی مدعی انعقاد 4 عقد بیع در یک روز بین موکل و شرکت... و موکل با مرحوم... و مرحوم... با مرحوم... و مرحوم... با خودش شده است که از اقدامات اینچنینی صرفاً یک دلیل را تعقیب نموده و آنهم مقدم جلوه نمودن معامله جعلی و صوری مشارالیه اصلی است که در صورت ارجاع امر به کارشناس رسمی دادگستری، عدم صحت تاریخهای مذکور کاملاً مشخص میگردد؛ ولی به جهت روشنتر شدن موضوع بهتر است ادعای نامبرده را یک بار دیگر تصویرسازی نماییم که: صبح روز... موکل با حضور در دفتر شرکت... مبایعهنامه مورد اشاره را امضاء نموده و نسخهای از مبایعهنامه تایپشده را که حداقل یک نصفه روز تایپ آن طول میکشد دریافت مینمایند؛ سپس در همان روز آقای... به اینجانب مراجعه نموده و مبایعهنامه فیمابین را تنظیم مینمایند. پس از آن آقای... مجدداً در همان روز به آقای... مراجعه نموده و با ایشان چندین مبایعهنامه تنظیم مینمایند. سپس مجدداً در همان روز موکل و آقای... و آقای... در یک محل گرد هم آمده و صورتجلسه تنظیم مینمایند!!! و پس از خروج از جلسه و به جهت اطمینان مجدد، دوباره در محلی گرد آمده و صورتجلسه ای مشابه را مجدداً امضاء مینمایند!!!
12- باوجود حضور آقای...در مجتمع تجاری...، نامبرده تا زمان طرح شکایت در دادسرای ناحیه... هیچ ادعایی نسبت به واحدهای مذکور نداشته و علاوه بر آن هیچ یک از واحدهای مذکور به ایشان تحویل نگردیده و تصرفی در آن نداشته و حتی به تصرف مالکین واقعی که در حضور ایشان انجام میشده نیز اعتراض نمینموده است؛ که با توجه به ادعای ایشان مبنی بر پرداخت تمامی ثمن معامله، کاملاً باور نکردنی است.
13- باوجود تعیین تاریخ تنظیم سند رسمی در مبایعهنامههای ارائه شده از سوی مشارالیه، نامبرده جهت تنظیم سند رسمی انتقال هرگز هیچ گواهی عدم حضوری نگرفته و ارائه ننموده است.
14- آقای... تا قبل از طرح شکایت و همچنین تقدیم دادخواستهای متعدد در خصوص واحدهای تجاری و مسکونی با موقعیت اداری و حضور در ساختمان... و پرداخت شارژ بابت یک واحد تصرفی خویش، هیچ مبلغی بابت شارژ واحدهای دیگر نپرداخته و اساساً در خصوص آن به دفتر مجتمع نیز مراجعه ننموده است .
15- در خصوص واحدهای تجاری (مغازهها) آقای... در کلیه مبایعهنامهها و صورتجلسات جهت مشخص شدن موضوع معامله به پلانی استناد نموده است که ضمیمه مبایعهنامه گردیده و مورد معامله در آن با رنگ سبز مشخص شده است. تاریخ مبایعهنامههای استنادی مشارالیه که در آن به پلان مذکور اشاره گردیده...است؛ در حالی که پلان پیوست آن در اسفند ماه سال... تنظیم و به تصویب شهرداری رسیده است !!!
16- آقای... از سال... ممنوع المعامله بوده و اساساً نمیتوانسته اقدام به تنظیم چنین مبایعهنامههایی بنماید؛ لیکن آقای... به دلیل عدم اطلاع از این امر اقدام به طراحی چنین نقشهای نموده است. فضلاً بر مراتب معروضه، نظر به اینکه بر اساس حکم قطعی مقام قضائی مشارالیه ممنوع المعامله بوده است، لذا بر فرض محال که چنین معاملاتی بین آقایان... و... و... (موضوع بیع نامههای جعلی ارائه شده) صورت پذیرفته باشد، اساساً چنین معاملهای فاقد مشروعیت قانونی و شرعی و عرفی و باطل است. علاوه بر موارد فوقالذکر دلایل بی شمار دیگری مبنی بر جعلی و صوری بودن نوشتهها و مبایعهنامههای ارائه شده از ناحیه آقای... وجود دارد که به جهت عدم تضییع بیشتر اوقات شریف آن قضات عالیقدر از ذکر موارد دیگر خودداری میگردد .
17- نظر به اینکه در مرحله تحقیقات مقدماتی این پرونده موکل چندین بار از بازپرس پرونده درخواست نمودند که:
اولاً- موکل با آقای... معاملهای نکرده و ایشان را نمیشناسند و نامبرده بایستی از آقای... و دیگران شکایت نماید.
ثانیاً- چون آقای... فوت نموده است لااقل آقای... را جهت اخذ توضیح در خصوص مبایعهنامهها و نوشتههای ارائه شده از سوی آقای... دعوت و از ایشان تحقیق به عمل آورید که متأسفانه اظهار نمودند ضرورتی به این کار نمیبینم و جالبتوجه اینکه یک روز بعد از فوت...، موکل را احضار نموده و اظهار داشت که آدرس و تلفن... را بدهید چون میخواهم... را نیز احضار و از وی تحقیق کنم، که موکل به ایشان عرض کردم آقای... روز قبل فوت نموده و خانواده وی در حال کفنودفن وی در بهشتزهرا میباشند!!!
با تجدید احترام